WoNdErLaNd
چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, :: 23:49 ::  نويسنده : romina

فقط دو چیز وجود داره كه نگرانش باشی: اینكه سالمی یا مریضی.
اگر سالم هستی، دیگه چیزی نمونده كه نگرانش باشی؛
اما اگه مریضی، فقط دو چیز وجود داره كه نگرانش باشی: اینكه دست آخر خوب می شی یا می میری.
اگه خوب شدی كه دیگه چیزی برای نگرانی باقی نمی مونه؛
اما اگه بمیری، دو چیز وجود داره كه نگرانش باشی: اینكه به بهشت بری یا به جهنم.
اگر به بهشت بری، چیزی برای نگرانی وجود نداره؛
ولی اگه به جهنم بری، اون قدر مشغول احوالپرسی با دوستان قدیمی می شی كه وقتی برای نگرانی نداری!
پس در واقع هیچ وقت هیچ چیز برای نگرانی وجود نداره!!
امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی

چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, :: 23:44 ::  نويسنده : romina

لئوناردو داوینچی هنگام كشیدن تابلوی شام آخر دچار مشكل بزرگی شد: می‌بایست نیكی را به شكل عیسی و بدی را به شكل یهودا، از یاران مسیح كه هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت كند، تصویر می‌كرد. كار را نیمه تمام رها كرد تا مدل‌های آرمانیش را پیدا كند.

روزی در یك مراسم همسرایی، تصویر كامل مسیح را در چهره یكی از آن جوانان همسرا یافت. جوان را به كارگاهش دعوت كرد و از چهره‌اش اتودها و طرح‌هایی برداشت.

سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریبأ تمام شده بود؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نكرده بود. كاردینال مسئول كلیسا كم كم به او فشار می‌آورد كه نقاشی دیواری را زودتر تمام كند.

نقاش پس از روزها جستجو، جوان شكسته و ژنده‌پوش و مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا كلیسا بیاورند، چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن نداشت.

گدا را كه درست نمی‌فهمید چه خبر است، به كلیسا آوردند: دستیاران سرپا نگه‌اش داشتند و در همان وضع، داوینچی از خطوط بی‌تقوایی، گناه و خودپرستی كه به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری كرد.

وقتی كارش تمام شد، گدا، كه دیگر مستی كمی از سرش پریده بود، چشم‌هایش را باز كرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزه‌ای از شگفتی و اندوه گفت: «من این تابلو را قبلأ دیده‌ام!»

داوینچی با تعجب پرسید: «كی؟»

- سه سال قبل، پیش از آنكه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی كه در یك گروه همسرایی آواز می‌خواندم، زندگی پر رویایی داشتم و هنرمندی از من دعوت كرد تا مدل نقاشی چهره عیسی شوم !!!!»


 

سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, :: 13:45 ::  نويسنده : romina

تا حالا فكر كرديد اگر دخترها جاهایی برن که  نمیرن، مثلا اگر دخترها هم برن سربازی چی  میشه؟                        


به نظر من که این کار توی مملکت ما  نشدنی هست .... حالا فرض کن که بشه:

 ۱) قضیه فرار از سربازی به کل منتفی میشه و  همه (پسرها) می خوان برن
 سربازی ... حتی اونهایی هم که قبلا رفتن می  خوان دوباره برن!!

 ۲) غذای پادگان ها نسبت به گذشته خیلی بهتر  میشه ( دخترها می خوان
 هنرهاشون را نشون بدن)

 ۳) هیچ کس دیگه دنبال معافیت نمیره حتی کور  کچل ها هم می خوان بیان سربازی!!!

 ۴) اضافه خدمت برداشته میشه ... کارایی که  قبلا باعث اضافه خدمت می شده
 حالا باعث کاهش خدمت میشه
  

 ۵) ازدواج دانشجویی و لاو ترکوندن توی  دانشگاه کم میشه و ازدواج در
 پادگان و عشق من هم سنگر من مد میشه!

 ۶) فرهنگ عمومی پادگان افزایش پیدا می کنه  .... دیگه سربازها فحش رکیک به
 هم نمیدن از شوخی های شهرستانی(!!) هم خبری  نیست(بخاطر حضور بانوان!)

 ۷) حمام و دست شویی های پادگان ها بالاخره  روی بهداشت رو هم می بینن

 ۸) دیگه رژه ها در پادگان درست انجام میشه  .... چون دخترها را مبذارن صف اول

 ۹)خاموشی از ۹ شب به ۱۲.۵ - ۱ شب میرسه

 ۱۰) همیشه می تونی یکی را پیدا کنی که  پوتین و جورابات را بشوره

 ۱۱) خدمت سربازی از ۲سال به ۶ ماه کاهش  پیدا می کنه ... اگه خواستی
 میتونی اصلا نری ... چون تا ۱۵ سال بعدش سرباز  نمی خوان از بس داوطلب هست

 ۱۲) بعد از ۶ ماه که از سربازی بر می گردی  اندازه ۶ سال خاطره داری!!!

دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, :: 22:58 ::  نويسنده : romina


    فکرش رو بکن اگر میشد چی میشد؟

 
زنگ بزنی آژانس بین المللی انرژی اتمی، بگی یه ماشین می خوام 


آخر شبا رفتگرا سوار جاروهاشون بشن برن خونه 


موهات "فر" باشه , روش پیتزا بپزی 


خانواده مذهبی باشه اسم دخترو بذاره سیندر الله 


شب خواب ببینی که 1 ماه داری میری سر کار, صبح که بیدار شدی حقوقشو بگیری 


پشه ها به جای اینکه خونمون رو بمکن، میومدن چربی های اضافه بدنمون رو می مکیدن 


ماهی از آب در بیاد تو ساحل سیگارشو بکشه برگرده تو آب 


ورودی ِ لاس وگاس بزنه :به شهر شهیدپرور ِ لاس وگاس خوش آمدید 


همسر دلخواهت رو از بین گزینه های موجود دانلود کنی 


بوق زدن ممنوع باشه ماشینتو بذاری رو ویبره 


حراست دانشگاه دم در با دقت نگات کنه ، اشکالای آرایشیتو بگه ، برات درسش کنه. لوازم آرایش بهت قرض بده ، یادت بده چجور آرایشی بهت میاد 


هر پشه ای وارد خونه ت شه در جا تبدیل شه به یه تراول 50 تومنی 


رو مانیتورت مگس بشینه، با موس بگیریش، بندازیش تو ریسایکل بین 


سايه ات سفيد باشه 


تو گوگل سرچ می کردی "نیمه گم شده ی من " عکساشو واست می آورد راحت پیداش می کردی 


شامپو ضدِ شوره بخوری ، دلشوره هات تموم بشه 


بفهمن اصغر فرهادی دوپینگ کرده همه جایزه هاشو بگیرن 


درخت خرما و گردو رو پیوند بزنی خرما گردویی بده 


رگ قلبت بگیره به جای اینکه بالون بزنن پاراگلایدر بزنن 


واسه کاردستی ِ مدرسه یه ساختمون ِ هشت طبقه ی 32 واحدی ِ اسکلت فلزی ببری 


یه دختر رو برات نشون کنند با سنگ بزنیش 


بری مکه به جای سنگ زدن به شیطون یه چاقو در بیاری بکنی تو شکمش خیال همه رو راحت کنی 

 

چشم و مغز و قلبمون یه جلسه تشکیل بدن تکلیفشونو با ما روشن کنن

دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, :: 22:26 ::  نويسنده : romina

به یه بنده خدایی میگن :
بزرگترین سوال زندگیت چیه ؟
میگه : برق میره کجا میره ؟؟؟
.

دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, :: 21:53 ::  نويسنده : romina


دعاهای زیر از کتاب  سومین جشنواره بین‌المللی "دستهای کوچک دعا" است.
این جشنواره سه سال است که در تبریز برگزار می‌شود و دعاهای بچه‌های دنیا
را جمع ‌آوری می‌کند و برگزیدگان را به تبریز دعوت و به آنها جایزه
می‌دهد. دعاهایی که می‌خوانید از بچه‌های ایران است.
لطفاً آمین بگوئید:


 


آرزو دارم سر آمپول‌ها نرم باشد!
(تاده نظر‌بیگیان / ۵ ساله)


خدای مهربانم! من در سال جدید از شما می‌خواهم اگر در شهر ما سیل آمد
فوراً من را به ماهی تبدیل کنی!
(نسیم حبیبی / ۷ ساله)


ای خدای مهربان! پدر من آرایشگاه دارد. من همیشه برای سلامت بودن او دعا
می‌کنم. از تو می‌خواهم بازار آرایشگاه او و همه آرایشگاه‌ها را خوب کنی
تا بتوانم پول عضویت کانون را از او بگیرم چون وقتی از او پول عضویت
کانون را می‌خواهم می‌گوید بازار آرایشگاه خوب نیست!
(فرشته جبار نژاد ملکی / 11 ساله)


خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی.
خدایا ازت میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی!
(سوسن خاطری / 9 ساله)


خدایا! یک جوری کن یک روز پدرم من را به مسجد ببرد.
(کیانمهر ره‌گوی / 7 ساله)


خدای عزیزم! در سال جدید کمک کن تا مادربزرگم دوباره دندان دربیاورد آخر
او دندان مصنوعی دارد!
(الناز جهانگیری / 10 ساله)


آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدی من را از من نگیرند. آنها
هر سال عیدی‌هایی را که من جمع می‌کنم از من می‌گیرند و به بچه‌ آنهایی
می‌دهند که به من عیدی می‌دهند!
(سحر آذریان / ۹ ساله)


بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا! از تو می‌خواهم که برادرم به سربازی برود
و آن را تمام کند. آخه او سرباز فراری است. مادرم هی غصه می‌خورد و
می‌گوید کی کارت پایان خدمت می‌گیری؟
(حسن / 8 ساله)


ای خدا! کاش همه مادرها مثل قدیم خودشان نان بپزند من مجبور نباشم در صف
نان بایستم!
(شاهین روحی / 11 ساله)


خدایا! کاری کن وقتی آدم‌ها می‌خوان دروغ بگن یادشون بره!
(پویا گلپر / 10 ساله)

 

خدا جون! تو که اینقدر بزرگ هستی چطوری میای خونه ما؟ دعا می‌کنم در سال
جدید به این سؤالم جواب بدی! (پیمان زارعی / 10 ساله)


خدایا! یک برادر تپل به من بده!!
(زهره صبورنژاد / 7 ساله)


خدایا! در این لحظه زیبا و عزیز از تو می‌خواهم که به پدر و مادر همه
بچه‌های تالاسمی پول عطا کنی تا همه ما بتوانیم داروی "اکس جید" را
بخیریم و از درد و عذاب سوزن در شبها رها شویم و در خواب شبانه‌یمان
مانند بچه‌های سالم پروانه بگیریم و از کابوس سوزن رها شویم... (مهسا
فرجی / 11 ساله)


دلم می‌خواهد حتی اگر شوهر کنم خمیر دندان ژله‌ای بزنم!
(روشنک روزبهانی / 8 ساله)


خدایا! شفای مریض‌ها را بده هم چنین شفای من را نیز بده تا مثل همه بازی
کنم و هیچ‌کس نگران من نباشد و برای قبول شدن دعا 600 عدد صلوات گفتم ان
شاء الله خدا حوصله داشته باشد و شفای همه ما را بدهد. الهی آمین.
(مهدی اصلانی / 11 ساله)


خدایا! دست شما درد نکند ما شما را خیلی دوست داریم!
(مینا امیری / 8 ساله)


خدایا! تمام بچه‌های کلاسمان زن داداش دارند از تو می‌خواهم مرا زن دادش دار کنی!
(زهرا فراهانی / 11 ساله)


ای خدای مهربان! من سالهاست آرزو دارم که پدرم یک توپ برایم بخرد اما
پدرم بدلیل مشکلات نتوانسته بخرد. مطمئن هستم من امسال به آرزوی خودم
می‌رسم. خدایا دعای مرا قبول کن...
(رضا رضائی طومار آغاج / 13 ساله)


ای خدای مهربان! من رستم دستان را خیلی دوست دارم از تو خواهش می‌کنم
کاری کنی که شبی او را در خواب ببینم!
(شایان نوری / 9 ساله)


خدایا ماهی مرا زنده نگه دار و اگر مرد پیش خودت نگه دار و ایشالله من
بتوانم خدا را بوس کنم و معلم‌مان هم مرا بوس کند
!! (امیرحسام سلیمی / 6 ساله)


خدیا! دعا می‌کنم که در دنیا یک جاروبرقی بزرگ اختراع شود تا دیگر
رفتگران خسته نشوند!
(فاطمه یارمحمدی / 11 ساله)


ای خدا! من بعضی وقت‌ها یادم می‌رود به یاد تو باشم ولی خدایا کاش تو
همیشه به یاد من بیوفتی و یادت نرود!
(شقایق شوقی / 9 ساله)


خدای عزیزم! سلام. من پارسال با دوستم در خونه‌ها را می‌زدیم و فرار
می‌کردیم. خدایا منو ببخش و اگه مُردم بخاطر این کار منو به جهنم نبر چون
من امسال دیگه این کار رو نمی‌کنم!
(دلنیا عبدی‌پور / 10 ساله)


آرزو دارم بجای این که من به مدرسه بروم مادر و پدرم به مدرسه بروند. آن
وقت آنها هم می‌فهمیدند که مدرسه رفتن چقدر سخت است و این قدر ایراد
نمی‌گرفتند! (هدیه مصدری / 12 ساله)


خدایا مهدکودک از خانه ما آنقدر دور باشد که هر چه برویم، نرسیم. بعد
برگردیم خانه با مامان و کیف چاشتم. پاهای من یک دعا دارند آنها کفش
پاشنه بلند تلق تلوقی (!) می‌خوان دعا می‌کنند بزرگ شوند که قدشان دراز
شود!
(باران خوارزمیان / 4 ساله)


خدایا! برام یک عروسک بده. خدایا! برای داداشم یک ماشین پلیس بده!
(مریم علیزاده / 6 ساله)


خدایا! می‌خورم بزرگ نمیشم! کمکم کن تا خیلی خیلی بزرگ شوم!
(محمد حسین اوستادی / 7 ساله)


خدایا! من دعا می‌کنم که گاو باشم (!) و شیر بدهم تا از شیر، کره، پنیر و
ماست برای خوراک مردم بسازم!
(سالار یوسفی / 11 ساله)


من دعا می‌کنم که خودمان نه، همه مردم جهان در روز قیامت به بهشت بروند.
(المیرا بدلی / 11 ساله)


خدای قشنگ سلام! خدایا چرا حیوانات درس نمی‌خواننداما ما باید هر روز درس
بخوانیم؟ در سال جدید دعا می‌کنم آنها درس بخوانند و ما مثل آنها استراحت
کنیم!
(نیشتمان وازه / 10 ساله)


اگر دل درد گرفتیم نسل دکترها که آمپول می‌زنند منقرض شود تا هیچ دکتری
نتواند به من آمپول بزند!
(عاطفه صفری / 11 ساله)


خدای مهربان! من یک جفت کفش می‌خواهم بنفش باشد و موقع راه رفتن تق تق
کند مرسی خدایا!
(رویا میرزاده / 7 ساله)


در یادداشت دبیر جشنواره در ابتدای کتاب نوشته شده:


"هزاران نفر برای باریدن باران دعا می‌کنند غافل از آنکه خداوند با کودکی
است که چکمه‌هایش سوراخ است."

پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, :: 21:34 ::  نويسنده : romina


عاشق شدن
To laugh until it hurts your stomach
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره

To find mails by the thousands when you return from a vacation
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری

To go for a vacation to some pretty place.
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری


To listen to your favorite song in the radio.
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی

To go to bed and to listen while it rains outside.
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی

To leave the Shower and find that the towel is warm
از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه !

To clear your last exam.
آخرین امتحانت رو پاس کنی

To receive a call from someone, you don't see a lot, but you want to.
کسی که معمولا زیاد نمی‌بینیش ولی دلت می‌خواد ببینیش بهت تلفن کنه


To find money in a pant that you haven't used since last year.
توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی‌کردی پول پیدا کنی


To laugh at yourself looking at mirror, making faces.
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی !!!

Calls at midnight that last for hours.
تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه


To laugh without a reason.
بدون دلیل بخندی

To accidentally hear somebody say something good about you.
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می‌کنه


To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours.
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می‌تونی بخوابی !


To hear a song that makes you remember a special person.
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما می‌یاره


To be part of a team.
عضو یک تیم باشی


To watch the sunset from the hill top.
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی


To make new friends.
دوستای جدید پیدا کنی


To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person.
وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین !


To pass time with your best friends.
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی


To see people that you like, feeling happy
کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی


See an old friend again and to feel that the things have not changed.
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده


To take an evening walk along the beach.
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی


To have somebody tell you that he/she loves you.
یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره


remembering stupid things done with stupid friends. To laugh .......laugh. ........and laugh ......
یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و ....... باز هم بخندی


These are the best moments of life....
اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند


Let us learn to cherish them.
قدرشون روبدونیم


"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یک هدیه است که باید ازش لذت برد نه مشکلی که باید حلش کرد

وقتی
زندگی 100 دلیل برای گریه کردن
به تو نشان میده
تو 1000 دلیل برای خندیدن
به اون نشون بده.

جمعه 9 تير 1391برچسب:, :: 15:16 ::  نويسنده : romina

زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت .
پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.
این بگو مگوها همچنان ادامه داشت. تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد
وی برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند
شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط می کند.

پیر مرد صبح از خواب بیدار می شود و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد
به سراغ همسر پیرش می رود و او را صدا می کند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است!
از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او می شود.


قدر هر کسی رو بدونید تا یه روزی پشیمون نشید

دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 15:23 ::  نويسنده : romina

هنرمند چینی Ju Duoqi با قرار دادن مواد غذایی و استفاده از هنر نقاشی توانسته سبک جدیدی را در دنیای هنر به نام خود اختصاص دهد . این هنرمند با استفاده از سبزیجات توانسته تابلوی هنرمندان بزرگ نقاشی مانند پیکاسو ، لئوناردو دواینچی و سایر نقاشان بزرگ را بازسازی کند و به با این کار به شهرت جهانی دست یابد .


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید



ادامه مطلب ...
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 22:15 ::  نويسنده : romina

فشن شوی اردک ها بسیار جالب

این شوی لباس اردک ها هرسال در سیدنی به مناسبت عید پاک برگزار می شود که دارای طرفداران بی شماریست



ادامه مطلب ...
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 19:52 ::  نويسنده : romina

هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمی کند

رودخانه ها آب خود را مصرف نمی کنند

درختان میوه خود را نمی خورند

خورشید گرمای خود را استفاده نمی کند

ماه ، در ماه عسل شرکت نمی کند

گل ، عطرش را برای خود گسترش نمی دهد

نتیجه :

زندگی برای دیگران ، قانون طبیعت است . . .

.

.

.

زنها هرگز نمیگویند تو را دوست دارم

ولی وقتی از تو پرسیدند مرا دوست داری

بدان که درون آنها جای گرفته ای . . .

.

.

.

سکه های پول همیشه صدا دارند

اما اسکناس ها بی صدا هستند

پس هنگامی که ارزش و مقام شما بالا میرود

بیشتر آرام و بی صدا باشید . . .

.

.

.

سطر ها بسیار موثر هستند

چون به شما میفهمانند که :

۱٫ نظم و ترتیب همیشه در اولویت است

۲٫ سکوت معنی دار بهتر از کلمات بی معنی است . . .

.

.

.

هرگاه میخواهی بدانی که چقدر محبوب و غنی هستی

هرکز تعداد دوستان و اطرافیانت به حساب نمی آیند

فقط یک قطره اشک کافیست

تا ببینی چه تعداد دست برای پاک کردن اشک های تو می آید . . .

.

.

.

در مسابقه بین شیر و گوزن ، بسیاری از گوزن ها برنده میشوند

چون شیر برای غذا میدود و آهو برای زندگی

پس

” هدف مهم تر از نیاز است “

.

.

.

یک جمله فوق العاده ، که در هر ایستگاه اتوبوس ژاپنی نوشته شده است

اتوبوس متوقف خواهد شد ، اما شما پیاده روی به سمت هدف را ادامه دهید . . .

.

.

.

جمله “به تو افتخار می کنم”

همان قدر به مردان انرژی می دهد که جمله “دوستت دارم” به زنان . . .

.

.

.

من نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام.

من می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود . . .

(توماس ادیسون)

.

.

.

این روزها همه ترس از دست دادن آبروی خود را دارند

اما به سادگی آبروی دیگران را می برند . . .

.

.

.

وقتی در وضعیت خوبی هستید ، یک اشتباه را یک ُجک در نظر میگیرید

اما زمانی که در وضعیت بدی قرار دارید ، حتی از یک ُجوک ناراحت میشوید و اشتباه میپندارید . . .

.

.

.

مواظب کلماتی که در صحبت استفاده میکنید باشید

آنها شاید شما را ببخشند ، اما هرگز فراموش نمیکنند . . .

.

.

.

از گوش دادن به سخنان دشمنانتان غافل نباشید

آنها اشتباهات شما را به خوبی بیان میکنند !

(شکسپیر)

.

.

.

به منظور موفقیت

تمایل شما برای رسیدن به موفقیت ، باید بیشتر از ترس از شکست باشد . . .

.

.

.

اگر شما برای انجام کاری که باید انجام بدهید ، راهی پیدا کردید

آن را انجام خواهید داد

در غیر این صورت ، یک بهانه برای انجام ندادن پیدا کردید . . .

.

.

.

“مدارا”

بالاترین درجه قدرت

و

“میل به انتقام”

اولین نشانه ضعف است . . .

.

.

.

طوطی صحبت میکند ، اما اسیر قفس است

اما عقاب سکوت میکند و دارای اراده پرواز . . .

.

.

.

ما در زندگی آسایش را با کسانی داریم که با موافق هستند

اما

زمانی رشد میکنیم با کسانی که با ما اختلاف نظر دارند . . .

.

.

.

اگر شما یک سیب بد طعم را خورده باشید

میتوانید طعم یک سیب خوب را درک کنید

پس ، از تلخی های زندگی درس بگیرید تا بتوانید آن را درک کنید

.

.

.

چیز هایی که از دست داده ای را به حساب نیاور

چون گذشته هرگز برنمیگردد

اما گاهی اوقات ، آینده میتواند چیزهایی که از دست داده ای را برگرداند

به آن فکر کن . . .

.

.

.

اگر رنجی نمی بردیم

هرگزمهربان بودن را نمی آموختیم . . .

.

.

.

چنان زندگی کن که کسانی که تو را می شناسند، اما خدا را نمی شناسند

بواسطه آشنایی با تو، با خدا آشنا شوند  . . .

.

.

.

دیشب که نمیدانستم برای کدام یک از درد هایم گریه کنم کلی خندیدم  . . .

(صادق هدایت)

.

.

.

به کسانی که به شما حسودی میکنند احترام بگذارید !

زیرا اینها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما بهتر از آنانید . . .

یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 19:5 ::  نويسنده : romina

دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ،موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره .

روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند .

نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت .او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :

میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟

یک دفعه کلاس از خنده ترکید ...

بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند .

اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای درمیان همه و از جمله من پیدا کند

اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی .

او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد

و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند .

او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و ... .

به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود .

آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد

مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت .

آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود

سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم

و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم .

پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش میدانستم

و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت:
برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود !

در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند

روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟

همسرم جواب داد :من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم .

و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید .

 

 

 

 شاد بودن، تنها انتقامی است که میتوان از زندگی گرفت

یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 17:31 ::  نويسنده : romina

مسابقه پیامکی ایرانسل(هر پیام ۷۵تومان) برنده : هر روز۱ لپ تاپ
سوال ۱: آب خوبه؟ بله
۲: درخت چه رنگ است؟ سبز
۳: آهن سفت تره یا پنبه ؟ پنبه
سوال آخر : شخصی که نظریه بوروکراسی پست مدرن را باب کرد
که بود و اون روز تو خلوت خودش به چی فکر میکرد ؟؟؟

یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 17:2 ::  نويسنده : romina

 

 

اول از این مذهبی ها !!!


۱:دارای سیبیل(تو مایه های محمد خان قاجار) و ریش جوری فکر میکنی ریش گذاشته
۲:همشون چادری هستند و اگر هم مانتویی باشن یه مانتویی دارن که سه برابر رضا زاده
با باباش توش جا میشه
۳:مقنعه دارن خفن جوری که از جلو فقط دماغ و از کنار نصف دماغ پیداست

۴:معمولا ابرو هاشون به هم پیوسته است جوری که فکر میکنی یه ابرو دارن و قطر
ابروشون از قطرصورتشون بیشتره
و به خاطر پوشش غیر قابل نفوذ انها از بقه اجزای صورت خبری در دست نیست

طرز حرف زدن:


1)صداشون بدجوری کلفت(تو مایه های هیچ کس و ممد کچل) جوری که اگه پشت تلفن
صحبت کنی فکرمیکنی داری با یه سیبیل صحبت میکنی

2)بسیار شل و لوس صحبت میکنن و اوصولا صحبت نمی کنن

3)بدترین فحشی که بلدن :بی ادب بی جنبه و از این حرفا که ما به بابا مون میزنیم

4)وقتی میخندن دهنشون تا پشت گردنشون باز میشه ولی چون دندوناشون رو مسواک نمیزنن و
معمولا روزه هستند وقتی دهنشون باز میشه یه حس انزجار و فلاکتی بر شماچیره میشه وکه
میخواهید فرار کنید و 100 کیلو متر رو در یک دقیقه میدوید

اوقات بیکاری:

ساعت اول:قران میخونن
ساعت دوم:قرائتی گوش میدن
ساعت سوم:قران گوش مدن و قرائتی گوش میدن


نوع دوم: فشن و خفن


1)ظاهر:99% مانتویی هستن اگر هم چادری باشن یه جوری تابلوه مثل اینکه به جسیکا البا بگی
چادر بپوش
2)بر خلاف مورد قبلی صورتشان اصلا مو نداره جوری که فکر میکنی سه بار لیزر کرده
و مورچه روش بکس و باد میکنه
3)مانتو هاشون تنگ خفن هست جوری که توش مار بزارن بعد چند دقیقه مار تنگی نفس میگسره
4)شال میپوشن جوری که نصف مو ها از جلو و بقیه مو ها از پشت قابل روئت هست
5)از شعاع 100 کیلو متر بوی عطر و دماغ عمل کردشون تابلو است
5)تمام قسمت های بدنشون رو عمل کردن به غیر از اون قسمت هایی رو که نمشه
(تازه اونارم یه جورایی عمل میکنن)
6)موهاشون مش خفن میکنن جوری که اگه موهاشون رو توی صورتشون بریزن شبه بلال میشن
7)معمولا چند نفری در مجامع عمومی ظاهر میشن

طرز راه رفتن:

1)می خواهند همونجوری که مدل های فشن تیوی راه میرن راه برن ولی چون در اینکار تبحر ندارن
شبیه به پشه ای هستن که 4 بار زدن روش
2)معمولا کفش هاشون پاشنه دار است و توی زمستون وقتی برف میاد کر کر خنده میشن
3)همیشه با یه موبایل زر زر میکنن
4)بالای سرشون یه تپه هست یعنی موهاشون رو یه جوری درسیت میکنن که اینجوری میشه
راستش خودم نمی دونم چه جوری اصلا ولش کن گیر نده

طرز صحبت کرزدن:

1)صداشون از نوع اول هم کلفت تره(اگه باور ندارید کاری کنید که سرتون جیغ بکشه
بعد میفهمید)ولی خب صداشون رو نازک مینن
2)خیلی با کلاس صحبت میکنن جوری که فکر میکنن 100 تا کتاب خوندن ولی فقط
یه کتاب خوندن
اونم کتاب حسن کچل با ناز پری هست
3)خیلی لوس صحبت میکنن جوری که ادم دلش می خواد اونا رو یه فس بزنه(البته این کار
رو نکنید به دو دلیل اولا چون یهو دیدید نصف شب دو تا سیبیل مهربون شما رو نوازش
میکنن و دوما اینکه 1 ساعت باید از رو دستتون ارایش پاک کنی که از مشکل اول بدتره)
۴:بله رو ok میگن باشه روno میگن و ببحخشید رو میگن sorry البته فعلا همین سه تا
حرف رو بلدن اگه کلمه جدید رو یاد گرفتن حتما میگن
۵:بد ترین فحشی که بلدن:فحش زیاد بلدن اما بیشتر میگن عوضی
اوقات بیکاری:

ساعت اول:ژورنال لباس میبینن
ساعت دوم:عکس لباس عروس دانلود میکنن
ساعت سوم:ایروبیک و رقص میرن
غذای مورد علاقه:سوشو- میگو با سس ایتالیایی- تانی پانی- اودینگر و ...
رشته های مورد علاقه دانشگاهی:


این موجودات که با سرعت نور در حال زیاد شدن هستند ولی بر خلاف زاهر زیبا واقا
گاو تشریف دارن و یکی از اون نوع اول ها به 1000 تای این نوع میارزن

نوع اخر ارازل و اوباش


ظاهر(البته بلا نسبت گاو):
1)خودشون رو شبه به سرخ پوستا میکنن
2)نصف عمرشون در حال برنزه کردن و نصف وزنشون ارایش و نصف پولشون صرف
خرید انواع وسایل ارایش میشه و.......
3)وزنشون بر عکس نوع دوم بسیار بالاست طوری که اگرروی کاپوت ماشین بیفتند موتور
می اد پایین
4)بخاطر خرج زیاد نیاز زیادی به دوست پسر دارن
به خاطر ظاهر کاملا تابلو توضیح بیشتر از این نوع بیفایده است البته ارزش توضیح هم ندارن

طرز راه رفتن:

یه جور خاص راه میرن(البته توضیحش سخته ولی خب من میگم)
مثل یه خری راه میرن که یه خر دیگه ای رو دیده و اون خره داره با یه خر دیگه حرف
میزنه که خردوم یا نمیدونم شاید سوم داره میخنده که خر اول با خر دوم سلام میکنه و خر
سوم میا د و .........
خلاصه یه جور عجیبی راه میرن دیگه بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم اگه نفهمیدی خوب ....
یه روش خیلی خاص برای شناختن اونا وجود داره و اونم اینه که اگه مسخرشون کنی
تا حد مرگ کتک میخورید(البته عواقب این روش پای خودتان هست)

طرز حرف زدن:

لحنشون خشن توهین امیز تهدید کننده تحقیر کننده و ترسناک و ......است
بد ترین فحشی که بلدن:########(به خاطر مسائل اخلاقی گفته نمی شود)ولی به 5 زبان
زنده دنیا انواح فحش ها رو بلدن
اوقات بیکاری:

ساعت اول:پارتی شبانه
ساعت دوم:سرکار گزاشتن دوست پسرشون
ساعت سوم:به خاطر مسائل اخلاقی گفته نمی شود
غذای مورد علاقه:گوشت گربه خرگوش علاقه خاصی به راسته خوک دارد و از بال کوسه هم
خوشش نمیاد

رشته های مورد علاقه دانشگاهی:طراحی بمب شکنجه زندانیان جاسسوسی وعملیات

 

تروریستی و .........

 

 

یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 15:26 ::  نويسنده : romina

شرلوک هلمز و واتسون !!

شرلوک هلمز ، کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت : " نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی ؟ "

واتسون گفت: "میلیون ها ستاره می بینم. "

هلمز گفت : " چه نتیجه ای می گیری ؟ . "

واتسون گفت : " از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در مجاورت قطب است، پس باید ساعت حدود سه نیمه شب باشد. "

شرلوک هلمز قدری فکر کرد و گفت : " واتسون! تو احمقی بیش نیستی! نتیجه اول و مهمی که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیده اند.
"تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 13:10 ::  نويسنده : romina

سوأل اول :
فرض کنید در یک مسابقه دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟

پاسخ:
اگر پاسخ دادید که نفر اول هستید، کاملاً در اشتباه هستید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جای او را می گیرید و نفر دوم خواهید بود.
سعی کن تو سوأل دوم گند نزنی
برای پاسخ به سوأل دوم، باید زمان کمتری را نسبت به سوأل اول فکر کنی

سوأل دوم:
اگر شما توی همون مسابقه از نفر آخر سبقت بگیرید، نفر چندم خواهید شد؟

پاسخ:
اگر جواب شما این باشه که شما یکی مانده به آخر هستید، باز هم در اشتباهید. بگید ببینم شما چه طور می تونید از نفر آخر سبقت بگیرید؟ (اگر شما از نفر آخر عقب تر باشید، خوب شما نفر آخر هستید و از خودتون می خواهید سبقت بگیرید؟)
مشخصتاً امروز روز شما نیست. شاید بتونید سوأل آخر رو جواب بدید. تمام سعی خودتون رو بکنید. آبروتون در خطره!!!

سوأل سوم:
پدر ماری، پنج تا دختر داره: 1-Nana 2- Nene 3- Nini 4- Nono. اسم
پنجمی چیه؟

پاسخ: Nunu؟
نه! البته که نه. اسم دختر پنجم ماری هستش. یک بار دیگه سوأل رو بخونید.

درباره وبلاگ


why do we close our eyes when we pray,cry,kiss or dream?because the most beautiful things in life are not seen but felt only by heart
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 306
تعداد نظرات : 110
تعداد آنلاین : 1


Doctor Who Tardis, Dalek, Doctor Cursors