WoNdErLaNd
شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, :: 13:12 ::  نويسنده : romina

 

دوران طفولیتتون یادتونه؟

شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, :: 1:24 ::  نويسنده : romina

                    این اولین ترولمه.چطوره؟خوبه؟اگه دوستش داشتین حتما کپیش کنین

جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, :: 17:50 ::  نويسنده : romina

چرا میگن طرف مثل بچه خوابش برده در حالیکه بچه ها هر دو ساعت یک بار از خواب بیدار می شن و گریه می کنن؟

چرا وقتی باطری کنترل تلویزیون تموم می شه دکمه های اونو محکمتر فشار میدیم؟

چرا برای انجام مجازات اعدام با تزریق آمپول سمی، از سرنگ استریل استفاده می کنن؟

چرا تارزان ریش و سیبیل نداره؟

آیا میشه زیر آب گریه کرد؟

چطور ممکنه که انسان اول به فضا سفر کرد و بعدا به فکرش رسید که زیر چمدون چرخ بذاره؟

چرا مردم وقتی می خوان بپرسن ساعت چنده به مچ دستشون اشاره می کنن ولی وقتی می خوان بپرسن دستشویی کجاست به پشتشون اشاره نمی کنن؟

چرا گوفی روی دو پا راه میره ولی پلوتو روی چهار دست و پا، مگه هردوشون سگ نیستن؟

اگر روغن ذرت از ذرت تهیه میشه و روغن سبزیجات از سبزیجات، پس روغن بچه از چی تهیه می شه؟

تا حالا توجه کردید که اگر در صورت سگ ها فوت کنید دیوونه می شن ولی اگر با ماشین بیرون برن دوست دارن سرشونو از پنجره بیارن بیرون؟

..

پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, :: 23:36 ::  نويسنده : romina

 
اين روزها عبارت خالی بندی به معنی دروغ گفتن و لاف زدن رايج شده است اما پيشينه اين واژه به

 دهها سال پيش يعنی زمان سلطنت رضا شاه بر می گردد ! نقل می کنند که در زمان رضاشاه بدليل

 کمبود اسلحه، بعضی از پاسبانهايی که گشت می دادند فقط غلاف خالی اسلحه يعنی همان جلدی

 که اسلحه در آن قرار می گيرد را روی کمرشان می بستند و در واقع اسلحه ای در کار نبود.


دزدها و شبگردها وقتی متوجه اين قضيه شدند براي اينكه همديگر را مطلع كنند به هم می گفتند که

 طرف "خالی بسته" و منظورشون اين بود که فلان پاسبان اسلحه ندارد و غلاف خالی اسلحه را دور

 کمرش بسته به اين معني كه در واقع برای ترساندن ما بلوف می زند که اسلحه دارد و روی همين

 اصل بود که واژه خالی بندی رواج پيدا کرد.

سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 17:53 ::  نويسنده : romina

تست هوش و IQ!

  تست هوش باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط ۵ ثانیه به آن جواب درست را بدهید


۱- بعضی از ماهها ۳۰ روز دارند بعضی ۳۱ روز چند ماه ۲۹ روز دارد؟

۲- اگر دکتر به شما ۳ قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت ۱ قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟

۳- من ساعت ۸ شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که ۹ صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟

۴- عدد ۳۰ را به نیم تقسیم کنید وعدد ۱۰ را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می آید؟

۵- مزرعه داری ۱۷ گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز ۹ تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟

۶- اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟

۷- فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟

۸- اگر ۲ سیب از ۳ سیب بردارین چند سیب دارید؟

۹- حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟

۱۰- اگر اتوبوسی را با ۴۳ مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور ۵ مسافر را پیاده کنید و ۷ مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان ۸ مسافر پیاده و ۴ نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از ۱۴ ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟

 


 

 

 

 

 

پاسخ تست ها:

۱- تمام ماهها حداقل ۲۹ روز را دارند

۲- یک ساعت (شما یک قرص را در ساعت ۱ و دیگری را درساعت ۱/۵ و بعدی را در ساعت ۲ می خورید)

۳- ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد پس به اولین ساعت ۹ که برسد زنگ میزند که ساعت ۹ شب است

۴- حاصل ۷۰ است ( تقسیم بر نیم معادل ضرب در ۲ است)

۵- او ۹ گوسفند خواهد داشت

۶- کبریت

۷- سفید چون خانه ای که هر چهار دیوارش رو به سمت جنوب پنجره داشته باشد باید در نوک قطب جنوب باشد

۸- همان۲ سیب

۹- هیچ( حضرت نوح بود نه حضرت موسی)

۱۰- خوب خودتونید دیگه( نام خودتان)

دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 22:16 ::  نويسنده : romina

http://hashtgerd2.persiangig.com/images/(hashtgerd.bloghaa.com)troll164.jpg

دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 22:13 ::  نويسنده : romina

http://hashtgerd2.persiangig.com/images/(hashtgerd.bloghaa.com)troll207.jpg

دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 21:8 ::  نويسنده : romina

اخیرا کشف کردند که حرف مورد علاقه ی دختر های ایرانی در زبان فارسی ( پ ) و ( خ ) می باشد، مثلا : دوست دارند که ( پول ) ( خرج ) کنند. ( پسر ) ( خر ) کنند. ( پدر ) ( خام ) کنند. ( پراید ) ( خرد ) کنند. ( پاسپورت ) بگیرند برن ( خارج) . ( پر رو ) و ( خوشگل ) باشند و ... ادامه دارد

دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 21:3 ::  نويسنده : romina
فروردین : یا روز میمیرند یا شب.

اردیبهشت : نه تنها قادر به پرداخت اجاره خانه خود نمی شوند بلکه از صاحبخانه خود پول دستی هم می گیرند

خرداد : کارت تلفن تغلبی نصیبشان میشود

تیر : به دلیل سوراخ بودن جیبشان ۲۴۰ تومان از دست میدهند
 
مرداد :دچار یک خود درگیری عجیب می شوند

شهریور :کلید های خانه را گم می کنند

مهر :به یک مسافرت خارجی می روند البته در خواب

آبان :چک هایشان برگشت می خورد البته در بیداری
 
آذر :لامپ تصویر تلویزیونشان می سوزد

دی :در حالی که سوار اتوبوس هستند یکی از هم کلاسیهای خود را سوار بر ماکسیما می بینند

بهمن :همه دنیا روز تولدش را فراموش می کنند.

اسفند :جوهر خودکارشان بر پیراهنشان پس میدهد تا بیش تر از همیشه تابلو شوند.


 

دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : romina

فقط بخند!!!!!

جدول : کسی که نیاکانش علاف باشند را گویند


Saturday : روز جهانی ساطور


Freezer side by side: کسیکه کنار هرکی میشینه، زر مفت میزنه


کراچی : پس تکلیف ناشنوایان چه میشود ؟


سه‌پایه : ۳ 3 تا آدم باحال که همیشه پایه هر حرکتی‌ هستند



Category: این گربه کدوم گوریه؟


Morphine: باید بیشتر فین کنی


Keyboard: چه کسی برنده شد؟




Freezer: حرف مفت


Already: گند زدی به همش رفت !


نلسون ماندلا:نلسون اون وسط گیر کرده


کته ماست : آن گربه مال ماست




کدبانو: دختر خانمی مجرب در نقشه کشی با نرم افزار اتوکد


چهار محال بختیاری : ممکن نیست عدد ۴ برای شما شانس بیاورد


کالسکه: هنگامی که یک اصفهانی یک میوه ی کال میخورد




سوغاتی : بسیار عصبانی


عجبشیر : احساس رضایت از مطبوع بودن شیر



مانیکور – پدیکور : دو برادر نابینا به نام مانی و پدرام




کامران : راننده کامیون


مهران : شخصی که در هوای مه آلود رانندگی می کند


روبوسی : پارچه ای که روی بوس می کشند



Superman : مرد بقال !


کنتس : به اصفهانی یعنی این سیگار کنت است


شاطر : کسی که در خرابکاری استاد است!


بیگلی بیگلی : پدربزرگ بروسلی، بزرگ خاندان لی‌


پسمانده : پ نه پ رفته!


Diamond Ring : داییمون زنگ زد


مناجات : انواع و اقسام مونا


کره حیوانی : بیچاره ناشنواست



کلکته : بین گربه ها کل افتاده


خاموش : موش نپخته


مزدور : نوعی موز که در مناطق دور می روید




واویلا : ویلایی که درش به روی همه باز است

شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 14:10 ::  نويسنده : romina

وقتی تو يه رابطه دچار احساسات شديد شدی بدون خودت نيستی,

خرِ درونته!!!
---------------------------------------------------------------
ديالوگ طلايی باباشاه - قهوه تلخ - مهران مدیری

 

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 15:52 ::  نويسنده : romina

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 15:38 ::  نويسنده : romina

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 15:22 ::  نويسنده : romina

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 15:18 ::  نويسنده : romina

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 15:10 ::  نويسنده : romina

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 14:55 ::  نويسنده : romina

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 14:52 ::  نويسنده : romina

[تصویر:  sh7d7xyt2yaorbasr0.jpg]

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 14:49 ::  نويسنده : romina

 [تصویر:  6vx2ida0n85vkq5n8cd8.jpg]

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 14:45 ::  نويسنده : romina

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 14:41 ::  نويسنده : romina

 [تصویر:  c4o2niffdpjiqb2pdq.jpg]

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 14:29 ::  نويسنده : romina

 [تصویر:  ulxupd2rs39e6hbsf46o.jpg]

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 11:57 ::  نويسنده : romina

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 10:55 ::  نويسنده : romina
آهنگ جدید Selena Gomez و The Scene به نام Playlist

 

آهنگ جدید و بسیار زیبای Selena Gomez و The Scene به نام Playlist


 

 

 

MP3 320 MP3 256 MP3 192 MP3 128 OGG 64 WMA 20
Download     Download Download  

خيلي قشنگه حتما دانلود كنين

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 10:29 ::  نويسنده : romina


روزگار بدی برای زنهاست ...

ریشو می بینی، می ترسی ...

لباس روی شلوار می بینی، می ترسی ...

ژیگول می بینی، می ترسی ...

ماشین مدل بالا از کنارت رد می شه تو خیابون، می ترسی ...

ماشین قراضه رد می شه، می ترسی ...

موتوری با اون نگاه کثیفش از کنارت ویراژ می ده، می ترسی ...

کنار خیابون یه پیرمرد نشسته تو سایه درخت و با همون عینک ته استکانیت نگاهت می کنه که باد بزنه و مانتوت کمی بره کنار، می ترسی ...

کنار خیابون یه دسته مرد وایستادن و مثل گرگ نیگات می کنن، می ترسی ...

سوار تاکسی و کرایه ایی هم بخوای بشی،حتی اگه جلو هم بخوای بشینی که راحتتر باشی، می ترسی ...

مانتوی روشن بپوشی بیای تو خیابون از نگاه مردا که دنبال رد لباس زیرمانتوت هستن، می ترسی ...

عینک آفتابی می زنی میای تو خیابون از نگاههایی که دنبال چشمهای اون زیر هستن، می ترسی ...

با دوستات می ری بیرون تو کافی شاپ که باید دود سیگار بخوری اگرم بری پارک، از مردهای بیکار پارک، می ترسی ...

از پدری که دست پسر کوچکش رو گرفته و از کنارت رد می شه و تیکه ایی بارت می کنه و به پسرش نگاه می کنه و می خنده،از هر دوشون، می ترسی ...

از مردی با ظاهر معمولی که کنار خیابون به ظاهر داره با موبایلش صحبت می کنه اما هربار که زنی از کنارش رد می شه حرفهای زشت و کریهی می زنه و تو خیالش با همه ( که فرقی نمی کنه زنی چادری باشه، کسی باشه با لباس های کار یا دختری دیگر) عقده های جنسیش رو خالی می کنه ...

که نه فقط از نگاه که حتی از متلک ها و حرفهای کریهی که باید بشنوی و فقط رد بشی و فرار کنی از این آدمها، می ترسی ...

از نگاه آدمها تو پمپ بنزین، ترافیک، گشت ارشاد و و و و می ترسی ...

از آدمهایی که ظاهری عادی دارن اما کلی عقده های روانی و جنسی توشون جمع شده و حتی با شخصیتترینشون هم تو موقعیتش قرار بگیرن این عقده ها رو می خوان تسکین بدن و دست به وحشیانه ترین اعمال بزنن، می ترسی ... که  آوازه غیرت و ناموس پرستیشون دنیا را کر کرده است اما چند نفره به یک زن بیگناه حمله می کنن، می ترسی ...

 

ترس ترس ترس ... کابوس های روزانه و شبانه آدمهایی شده که می خوان فقط کنار دیگران تو جامعه زندگی کنن ....

حالا درک می کنم که چرا خیلی از مردها برای دختران و همسران خود ماشین می گیرند تا راحتتر بتوانند در جامعه در جریا

قويترين آدم جهان اون نيست که دويست و پنجاه کيلو رو يه ضرب ميزنه ...


 
قويترين آدم جهان زن ايرانيه که با وجود تجاوز فردی و گروهی و اسيد پاشی و گشت ارشاد و مزاحم هاى خيابونی و زور گيری و قتل و هزار خطر ديگه هنوزم تو اين مملکت درس ميخونه ، ورزش ميکنه ، رانندگى ميکنه ، کار ميکنه ، عاشق ميشه ، أعتماد ميکنه ، مادر ميشه و به بچه اش ياد ميده آدم باشه

چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 16:21 ::  نويسنده : romina

هرگز آن روز را که مادرم مجبورم کرد به جشن تولد دوستم بروم، فراموش نمی کنم. من در کلاس سوم خانم بلاک در ویرچیتای تگزاس بودم و آن روز دعوتنامه فقیرانه ای را که با دست نوشته شده بود، به خانه بردم و گفتم: «من به این جشن تولد نمی روم. او تازه به مدرسه ما آمده است. اسمش روت است. برنیس و پت هم نمی روند. او تمام بچه های کلاس را دعوت کرده است!»
مادرم دعوتنامه را نگاه کرد و سخت اندوهگین شد. بعد گفت: «تو باید بروی. من همین فردا یک هدیه برای دوستت می خرم.»
باورم نمی شد. مادرم هیچ وقت مرا مجبور نمی کرد به مهمانی بروم و ترجیح می دادم بمیرم، اما به آن مهمانی نروم. اما بی تابی من بی فایده بود.
روز شنبه مادرم مرا از خواب بیدار کرد و وادارم کرد آئینه صورتی مروارید نشانی را که خریده بود، کادو کنم و راه بیفتم. بعد مرا با ماشین سفیدش به خانه روت برد و آنجا پیاده ام کرد.
از پله های قدیمی خانه بالا می رفتم، دلم گرفت. خوشبختانه وضع خانه به بدی پله هایش نبود. دست کم روی مبلهای کهنه شانملافه های سفید انداخته بودند. بزرگترین کیکی را که در عمرم دیده بودم، روی میز قرار داشت و روی آن نه شمع گذاشته بودند. ۳۶ لیوان یک بار مصرف پر از شربت کنار میز قرار داشت. روی تک تک آن ها اسم بچه های کلاس نوشته شده بود. با خود گفتم خدا را شکر که دست کم وقتی بچه ها می آیند، اوضاع خیلی بد نیست. از روت پرسیدم: «مادرت کجاست؟» به کف اتاق نگریست و گفت: «بیمار است.»
_ «پدرت کجاست؟»
_ «رفته.»
جز صدای سرفه های خشکی که از اتاق بغلی می آمد، هیچ صدایی سکوت آنجا را نمی شکست. ناگهان از فکری که در ذهنم نقش بست، وحشت کردم: «هیچ کس به مهمانی روت نمی آید.» من چطور می توانستم از آنجا بیرون بروم؟ اندوهگین و ناراحت بودم که صدای هق هق گریه ای را شنیدم. سرم را بلند کردم و دیدم روت دارد گریه می کند. دل کودکانه ام از حس همدردی نسبت به روت و خشم نسبت به ۳۵ نفر دیگر کلاس لبریز شد و در دل فریاد زدم: «کی به آنها احتیاج دارد؟»
دو نفری با هم بهترین جشن تولد را برگزار کردیم. کبریت پیدا نکردیم.برای آنکه مادر روت را اذیت نکنیم، وانمود کردیم که شمعها روشن هستند. روت در دل آرزویی کرد و شمعها را مثلا فوت کرد!
خیلی زود ظهر شد و مادرم دنبالم آمد. من دائم از روت تشکر می کردم، سوار ماشین مادرم شدم و راه افتادیم. من با خوشحالی گفتم: «مامان نمی دانی چه بازیهایی کردیم. روت بیشتر بازیها را برد، اما چون خوب نیست که مهمان برنده نشود، جایزه ها را با هم تقسیم کردیم. روت آئینه ای که خریدی، خیلی دوست داشت. نمی دانم چطور تا فردا صبح صبر کنم، باید به همه بگویم که چه مهمانی خوبی را از دست داده اند!»
مادرم ماشین را متوقف کرد و مرا محکم در آغوش گرفت. با چشمانی پر از اشک گفت: « من به تو افتخار می کنم.»
آن روز بود که فهمیدم حتی حضور یک نفر هم تأثیر دارد. من بر جشن تولد نه سالگی روت تأثیر گذاشتم و مادرم بر زندگی من اثر گذاشت.
لی آن ریوز
برگرفته از کتاب ۸۰ داستان برای عشق به زندگی

یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 22:23 ::  نويسنده : romina

زمان آشنايي :  مرد روياهام

 

زمان نامزدي :  عشقم

 

زمان ازدواج :  هم نفسم

 

بعد از يك ماه :  جان دلم

 

بعد از دو ماه :  سايه سرم

 

بعد از سه ماه :  شوهرم

 

بعد از يك سال :  آقا بالاسر

 

بعد از دو سال :    بخور و بخواب

 

بعد از سه سال :    نره غول

 

بعد از چهار سال :  لندهور

 

پنج سال بعد

 

مرتيكه نفهم بي شعور مفت خور نمك نشناس

 

 

شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, :: 20:22 ::  نويسنده : romina

انواع جواب دادن اس ام اس بعضیاااا
1 . یه عده هستن زیر یه دقیقه جواب میدن تپل درست حسابی...!!
آدم حس میکنه رو در رو باش وایساده قشنگ باش داره حرف میزنه...!!!
2 . یه عده دیر جواب میدن اما کامل و خوب...!!
آدم حس تبادل نامه بش دست میده...!!
3 . یه عده هرچی براشون میفرستی یکی دو کلمه جواب میدن...مخصوصا اوکی...!!
حس حرف زدن با کر و لال به آدم دست میده...!!
4 . یه عده دیگه که کلا اصن جواب نمیدن هر چی بگی...!!
حس نشستن سر قبر مرده و فاتحه خوندن به آدم دست میده..... :|

منبع:http://beautiful98.lxb.ir/

شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, :: 20:18 ::  نويسنده : romina

موزیک ویدئو جدید و فوق العاده زیبا Pitbull و Shakira به نام Get It Started



 

MP4 HD 1080p

Pitbull ft. Shakira - Get It Started


 

شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, :: 20:13 ::  نويسنده : romina

Girl : Am I pretty?
Boy : NO.
Girl : Do you want to be with me forever?
Boy : NO.
……Girl : Would you cry if I walked away?
… … ……………………………………………………………………………………Boy : NO.
She heard enough, and was hurt. She walked away, tears ran down her face. The boy grabbed her arm.
Boy : Your not pretty, your beautiful. I don’t want to be with you forever, I NEED to be with you forever. And I wouldn’t cry if you walked away, I would DIE.
(Boy whispers) : Please? Stay with me.
(Girl whispers) : I will.
Tonight at midnight your true love will realize they love you. Something good will happen to you between 1-4 pm. Tomorrow it could be anywhere. Get ready for the biggest shock of your life! If you don’t re-share this. You will have relationship problems for the next 10 years

سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 22:35 ::  نويسنده : romina

نیمه گمشده من باید یه آدم خیلی ولگردی باشه که تا الان پیداش نشده !
یه همچین آدمی به درد زندگی نمیخوره ! اصلا بره بمیره!

 

سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 22:34 ::  نويسنده : romina

این مجریای برنامه ها آخر برنامه هاشون میگن هفته دیگه همین روز و همین ساعت منتظر ما باشید … خب آخه دانشمند همین ساعت که باز آخر برنامه می رسیم!!!

شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 15:7 ::  نويسنده : romina
 
دوستم زنگ زده میگه : میخام برم تو اینترنت
میگم : خوب
میگه :کارت اینترنتم گرفتم
میگم : خوب
میگه : گذاشتمش تو "جا سی دی":|
میگم : چرا؟
خیلی قیافشو حق به جانب کرده ،میگه :
"خوب هر جا رو کیس گشتم نفمیدم کجا بزارمش منم گذاشتمش تو "جا سی دی":|
اخه نتونستم سیم تلفنو بهش وصل کنم :|
قیافه اون :O
من :|
بیل گیتس :|
رییس گوگل :|
مخترع اینترنت :|
رییس IBM :|
مخترع کامپیوتر :|
خدا :|
124 هزار پیغمبر :|
محروم استیو جابز (ع) تو قبر :|
عکس العمل اولیه کارت تلفن :|
عکس العمل ثانویه کارت تلفن:)))))))
)))))))


شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 15:5 ::  نويسنده : romina
دوست دارید اسمتون را باصدای بلبل بشنوید؟
پس به این ادرس برید
 

http://www.nightingale-song.com/
منبع:http://taklord.loxblog.com/
شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 14:51 ::  نويسنده : romina

برام مهم نیست درامدت چقدره

کجا زندگی میکنی

ماشینت چیه

چاقی یا لاغر

قدت کوتاست یا بلند

زیبایی یا معمولی

پولداری یا فقیر

باهوشی یا نه.

اگه دوست منی

دوست منی.

من قبولت میکنم

شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 14:11 ::  نويسنده : romina

سلام خوبی؟خوشی؟سلامتی؟

امتحانای من فردا شروع میشه الان ممکنه بگی جل الخالق الان که تابستونه؟!

اخه میدونی مامانم اینا امسال جو گیر شدن برداشتن اسم منو نوشتن تو یه مدرسه غیرانتفاهی که توی تابستونم کلاساش برقراره منم مجبورم عین خر درس بخونم !!!!

واقا نمیدونم این انتظاراته بیخود چیه که از من دارن؟

فردا هم که امتحان ادبیات دارم رسما میخوام خودکشی کنم

این اصلا انصاف نیست واقا بی انصافیه

الان دوستای من با خیال راحت نشستن پای tvشون دارن احتمالا برنامه کودک میبینن

خب خوبه یه ذره خودمو تخلیه کردم الان راحت تر میشه تراژدی رستم و سهراب رو تحمل کرد!

راستی شاید در مورد نظرسنجیی که گذاشتم پیش خودت فکر کرده باشی که خیلی بی  ربطه دلیلش اینه که من تازگیا به طرز فجیعی عاشق داستان های جنایی و کارآگاهی شدم!!و میخواستم بدونم مردم راجع به این که کدومشون باهوشتره چی فکر میکنن؟هلمز؟پوآرو یا مرداک؟ یا اصلا یه کاراگاهه دیگه مثلا مادام مارپل؟آخه لامصبا همشونم خیلی مخن!!نظر تو چیه؟

خب دیگه منه بدبخت باید برم سر ادبیاتم

 

پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 17:15 ::  نويسنده : romina

 ميز صبحانهء شما اين ميوه‌ها گذاشته شده‌اند، كه يكی را بايد انتخاب كنيد


 

۱. سيب

۲. موز

۳. توت فرنگی

۴. هلو

۵. پرتقال

 

اولين انتخاب شما كدام خواهد بود؟

لطفاً خوب فكر كنيد و به ميز غذا حمله‌ور نشويد!

اين يک امتحان بزرگ است و نتيجۀ آن شما را متحير خواهد كرد.

انتخاب شما چيزهای عجيبی در مورد شما خواهد گفت.

باز هم فكر كنيد و قبل از انتخاب‌كردن به انتهای نامه نرويد.

پس از انتخاب برای شناخت خودتان نتيجه را در انتهای نامه ببينيد...

عجله نكنيد، خوب فكر كنيد!

â

â

â

â

â

با توجه به انتخاب شما...

سيب:

اين يعنی شما شخصی هستيد كه دوست دارد اول سيب بخورد.

 

موز:

اين يعنی شما شخصی هستيد كه دوست دارد اول موز بخورد.

 

توت‌فرنگی:

اين يعنی شما شخصی هستيد كه دوست دارد اول توت‌فرنگی بخورد.

 

هلو:

اين يعنی شما شخصی هستيد كه دوست دارد اول هلو بخورد.

 

پرتقال:

اين يعنی شما شخصی هستيد كه دوست دارد اول پرتقال بخورد.

 

اميدوارم كه باانجام اين تست شناخت بهتری از خودت به دست آورده باشی.

توجه به نتيجۀ اين تست می‌تونه تو را به سمت آسودگی و درک و فهم و آرامش و سلامتی و ابديت و حقوق بشر و پول و انرژی حق مسلم ما و... راهنمايی كنه،                                                           پس نسبت بهش بی‌تفاوت نباش.

همچنين من ميدونم كه الان خيلی دلت ميخواد كه منو پيدا كنی...☻

خب تو دستت به من نميرسه و نمی‌تونی منو پيدا كنی، چون من خودم الآن دارم دنبال اونی ميگردم كه اينو واسم فرستاده بود!J

روز خوبی داشته باشی.

پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 14:8 ::  نويسنده : romina

پدر: دوست دارم با دختري به انتخاب من ازدواج کني
پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بيل گيتس است
پسر: آهان اگر اينطور است ، قبول است

 

پدر به نزد بيل گيتس مي رود
پدر: براي دخترت شوهري سراغ دارم
بيل گيتس: اما براي دختر من هنوز خيلي زود است که ازدواج کند
پدر: اما اين مرد جوان قائم مقام مديرعامل بانک جهاني است
بيل گيتس: اوه، که اينطور! در اين صورت قبول است

پدر به ديدار مديرعامل بانک جهاني مي رود
پدر: مرد جواني براي سمت قائم مقام مديرعامل سراغ دارم
مديرعامل: اما من به اندازه کافي معاون دارم
پدر: اما اين مرد جوان داماد بيل گيتس است
مديرعامل: اوه، اگر اينطور است، باشد

و معامله به اين ترتيب انجام مي شود
نتيجه اخلاقي: حتي اگر چيزي نداشته باشيد باز هم مي توانيد چيزهايي بدست آوريد. اما بايد روش مثبتي برگزینید

پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 14:6 ::  نويسنده : romina

 

این یه تست روانشناسیه
سعی کنیددقیق به این سوال جواب بدید
این یکی ازدقیق ترین تست هاست برای تشخیص افسردگی
.با جواب دادن به این سوال میتوانید بفهمید افسرده هستید یا نه!
.
سوال:افسرده هستید یا نه؟؟؟
پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 13:56 ::  نويسنده : romina

از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است .

از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد .

از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان .

از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است .

از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهی است .

از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد .

از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست .

از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم ربائی هست که قلب را به سوی خود می کشد .

از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد .

از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد .

از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود .

از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست که ماضی و مضارع ندارد .

از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد می شود .

از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها اسیدی هست که درون قلب اثر می گذارد.
ا
ز خودم پرسیدم عشق چیست؟گفتم …………………….
دوستت دارم تا اخرین نفس عزیزم.

درباره وبلاگ


why do we close our eyes when we pray,cry,kiss or dream?because the most beautiful things in life are not seen but felt only by heart
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 39
بازدید هفته : 45
بازدید ماه : 323
بازدید کل : 22377
تعداد مطالب : 306
تعداد نظرات : 110
تعداد آنلاین : 1


Doctor Who Tardis, Dalek, Doctor Cursors