WoNdErLaNd
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 23:23 ::  نويسنده : romina

اون پشه‌ای که ساعت ۳ صبح تازه سر حال شده نمیذاره بخوابی مجرم نیست ، بیماره . باهاش درست رفتار کنید!

پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 23:21 ::  نويسنده : romina

با پسر عموم داشتیم تو خیابون قدم می زدیم که یه خارجی رو دیدیم...
اومد که ازمون سوال بپرسه ، گفت : ?Can you speak English
پسر عموم فوری گفت : yes, I go to school by bus
من :)))))) خارجیه :|:|

سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 12:55 ::  نويسنده : romina

یک داستان کاملا واقعی که در چین اتفاق افتاد!!!









... ↓
















なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ 鼻高なわ谷中あだ名はさな たかなあかさやなやまなたあかさ なや帆な肉違耶

واقعا ناراحت کننده بود!!!
من که اعصابم به هم ریخت !!!!!

به خصوص اونجاش که میگه

まなたあかさ なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉

واقعا داغون شدم

سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 12:50 ::  نويسنده : romina

فقط ویژه ی تیزهوشان و کسانیکه مغزشون آکبند نیست!
( اگه IQ خیلی خیلی بالایی داری )!

جای علامت های سوال رو بترتیب با چه عددهایی باید پر کرد ؟
16 ، ؟ ، 1000 ، 15 ، ؟ ، 20 ، 10
.
.
.
.
.
.
.
جواب ها به ترتیب :

60 ، 3

یعنی میشه :
16 ، 60 ، 1000 ، 15 ، 3 ، 20 ، 10

چرا ؟!!!
.
.
.
.
ده، بیست، سه، پونزده، هزار و شصت و شونزه
هر کی میگه شونزده نیس، هفده، هجده، نوزده، بیست!

سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 12:49 ::  نويسنده : romina

ﻋﺰﺭﺍﺋﯿﻞ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ ﺟﺎﻥ
ﺟﻨﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ

سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 12:28 ::  نويسنده : romina

رفیقم پفک بهم تعارف کرد
دوتا برداشتم گفت خب دیگه بسته ،
برگشت دستش خورد به درخت نصفش ریخت تو جوب .
( کلید اسرار )

جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, :: 13:23 ::  نويسنده : romina

1- متن ها و اس ام اس های او را دوباره و دوباره می خوانید.

2- وقتی با او هستید بسیار آهسته قدم می زنید.

3- هر زمان که پیش او هستید، تظاهر به خجالتی بودن می کنید.

4- وقتی به او فکر کنید، قلباتان تند تر و تند تر می تپد.

5- زمانی که به صدایش گوش می دهید، بدون دلیل لبخند می زنید.

6- وقتی او را تماشا می کنید، دیگر قادر به دیدن اطرافیانتان نیستید و فقط او را می بینید.

7- شروع به گوش دادن به آهنگهای آرام می کنید.

8- او همه فکر شما می شود.

9- بوی او شما را به وجد می آورد.

10- متوجه می شوید که زمان فکر کردن به او، همیشه به خود لبخند می زنید.

11- حاضرید هر کاری برایش انجام دهید.

12- هنگام خواندن این متن همواره فقط یک نفر در ذهن شما بود.

سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, :: 22:54 ::  نويسنده : romina

چهل مورد از کم هزینه ترین لذت‌های دنیا اگه کمی و فقط کمی بخواهیم از زندگی لذت
ببریم و نگاهمان را کمی بهتر کنیم بسیاری از لذت ها نه وقت زیادی می‌خواهد و نه پول زیادی. پس منتظر تغییرات زیاد در یه روزی که معلوم نیست کی باشد نباشیم ... در کوچکترین اتفاقات عظیم ترین تجارب بشر نهفته است.

باور کنید ...

1-  گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.
2 - سعی کنیم بیشتر بخندیم.
3-  تلاش کنیم کمتر گله کنیم.
4 -  با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنیم.
5 - گاهی هدیه‌هایی که گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا کنیم.
6 -  بیشتردعا کنیم.
7 - در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت کنیم.
8-  هر از گاهی نفس عمیق بکشیم.
9-  لذت عطسه کردن را حس کنیم.
10-  قدر این که پایمان نشکسته است را بدانیم.
11-  زیر دوش آواز بخوانیم.
12- سعی کنیم با حداقل یک ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم .
13-  گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.
14-  با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.
15-  برای انجام کارهایی که ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی کنیم!
16-  از تفکردرباره تناقضات لذت ببریم.
17-  برای کارهایمان برنامه‌ریزی کنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته کار مشکلی است!
18-  مجموعه‌ای از یک چیز (تمبر، برگ، سنگ، کتاب و... )برای خودمان جمع‌آوری کنیم.
19-  در یک روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.
20-  گاهی در حوض یا استخر شنا کنیم، البته اگر کنار ماهی‌ها باشد چه بهتر.
21-  گاهی از درخت بالا برویم.
22-  احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.
23-  گاهی کمی پابرهنه راه برویم!.
24-  بدون آن که مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی کنیم.
25-  وقتی کارمان را خوب انجام دادیم؛ مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یک بستنی بخریم و با لذت بخوریم.
26-  در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا کنیم.
27-  سعی کنیم فقط نشنویم، بلکه به طور فعال گوش کنیم.
28-  رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .
29-  وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس کنیم.
30-  زیر باران راه برویم.
31-  کمتر حرف بزنیم و بیشترگوش کنیم ..
32-  قبل از آن که مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش کنیم و مراقب تغذیه خود باشیم .
33-  چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.
34-  اگر توانستیم گاهی کنار رودخانه بنشینیم و در سکوت به صدای آب گوش کنیم.
35-  هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.
36-  احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نکنیم.
37-  به دنیای شعر و ادبیات نزدیک تر شویم.
38-  گاهی از دیدن یک فیلم در کنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.
39-  تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه کنیم.
40-  از هر آنچه که داریم خود و دیگران استفاده کنیم ممکن است فردا دیر باشد.

سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, :: 22:39 ::  نويسنده : romina


گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود


 


گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد


 


گاهی با یک کلمه ، يك انسان نابود می شود


 


گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند


 


!! مراقب بعضی یک ها باشیم  


 


 


... در حالی که ناچیزند ، همه چیزند

سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, :: 22:11 ::  نويسنده : romina

بابا اتی: ما تو کار فراموشییم!
پلیس: یعنی چی فراموشی؟
بابا اتی: خیلی نکته ظریفی پرسیدید اتفاقاً. مثلاً مثال می زنم. شما مثلاً بگو درخت.
پلیس: درخت.
بابا اتی: چی گفت؟
بابا شاه: درخت.
بابا اتی: چی گفتی؟
پلیس: درخت.
بابا اتی: چی می گه؟
بابا شاه: درخت گفته.
بابا اتی: تو این موقعیت قرار دادین منو چرا؟
بابا شاه: عیب نداره.
پلیس: شما سن و سالی ازتون گذشته.
بابا شاه و بابا اتی: آفرین. احسنت. آفرین.
پلیس: شما بزرگ اونا هستین.
بابا شاه و بابا اتی: آفرین.
پلیس: اگه راستشو بگین به نفع همتونه.
بابا اتی: راستش اتفاقاً نکتَت ظریف بود. راستشو بگو.
بابا شاه: اجازه بده. راستش... چیزه. می شه یک راهنمایی بکنی؟
پلیس: هدفتون چی بوده از این کار؟
بابا شاه: هدف... هدف... چیزه... بگو... بگو... هدف... می شه ما یه خورده مشورت کنیم؟
پلیس: بفرمایید مشورت کنید.
(بابا شاه و بابا اتی به شکل نامفهومی با هم مشورت می کنند)
پلیس: چی شد پس؟
بابا شاه: اجازه بدید ما فکر کنیم.
بابا اتی: ما هنوز شروع نکردیم. نگاه نکن یه دقیقه.
(به مشورت ادامه می دهند)
بابا شاه: جوابی پیدا نکردیم. لطفاً سؤال دیگر بفرمایید.
سروان: شما کلاً منظورتون از این کارا چیه؟
بابا اتی: منظور؟ منظور؟ منظور همون هدفه؟
بابا شاه: نه. منظور همون منظوره.
پلیس: پدر جان. برنامه تون چیه؟ می خواین چی کار کنین؟
بابا اتی: برنامه؟ برنامه؟ برنامه مون اینه که بریم شمشک دیگه!
بابا شاه: آفرین. اونجا لیزلیزک بازی کنیم!
پلیس: واقعاً شما کی هستین؟
بابا اتی: اُه اُه اُه. رفت تو بحران هویت.
بابا شاه: هویت؟ واقعاً ما کی هستیم؟
بابا اتی: آروم باش. آروم باش.
بابا شاه: نه. آخه... من جمال الملک هستم آیا؟
بابا اتی: آروم باش. آروم باش.
بابا شاه: اگر هستی این هستیَش، پس نیستی چی هستیَش؟!
بابا اتی: آروم باش.
بابا شاه: اینجا کُجیه؟!
بابا اتی: ببین با جوون مردم چی کار می کنید شما آخه؟ آروم باش!
بابا شاه: چی چی رو آروم باش بابا اتیه؟!
بابا اتی: چی شده مگه؟
بابا شاه: باز هم گوشت قربونی من هستیَم؟!
بابا اتی: نه. نه. آروم باش. تو جوونی!
بابا شاه: اصلاً تا حالا فکر کردی اون کیه تو رو صدا می کنیَد کیه؟ کیه؟
بابا اتی: راست میگی واقعاً کیه منو صدا می کنه؟
بابا شاه: من تحول پیدا کردیَم!
بابا اتی: چرا ما رو تو این موقعیت قرار میدی؟
بابا شاه: خیلی عوض شدیَم. لطفاً ما را ببخشیَد.
بابا اتی: واقعاً اون کیه منو صدا می کنه؟!

دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, :: 23:31 ::  نويسنده : romina

شما..شما..شما..شما..شما..شما..ش ما..شما..شما..شما..شما...شما..ش� �ا..شما...شما..شما..شما....شما..ش ما..شما..شما..شما..شما...شما..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
شما خیلی تنبل هستین چون همه ی "شما"های بالا رو نخوندین و حتی متوجه نشدین که یکی از اونا "سما" هست !...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
الان دارین سعی می کنین که "سما" رو پیدا کنین ...!!
و از اینکه اونو پیدا نکردین نا امید شدین

دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, :: 23:28 ::  نويسنده : romina

  • قبل از ورود مهمونها یک دور همه قاشقها رو دهنی کنید.

  • قبل از ورود به دستشویی عمومی به بقیه تعارف کنید.

  • تو آلبوم کنار عکس بچتون چندتا از پوشکهای نازنینشون رو هم بچسبونید.

  • سر میز غذا مدام جوکهای کثیف دبلیوسی ای تعریف کنید.

  • سر میز با آفتابه برای مهموناتون آب پرتقال سرو کنید.

  • توی راسته ی خیابون روی شیشه ماشینهایی که پارک کردند تف کنید.

  • از زیر شلواری پدربزرگتون به عنوان هدیه ولنتاین استفاده کنید.

  • برای بستن در سامسونتی که توش هندونه گذاشتید تلاش کنید.

  • از مامورین زن طرح ارتقای امنیت اجتماعی شماره بگیرید

  • با کراوات ابریشمی شوهرتون در دبه ی ترشی رو پلمب کنید.

  • صندل پاشنه ۵ سانتی رو با جوراب مچی بپوشید.

  • به برادر یا خواهرتون(هر کدوم که بیشتر فاز میده )زنگ بزنید و با صدای بریده بریده و نگران بگید بابا .. بابا…بابا … آب داد درسشو یادته ؟

  • برای معافیت از سربازی همه دندوتاون رو بکشید.

  • کرم ضد آفتاب رو به کف پاتون بمالید.

  • با سنگ پا صورتتون رو تمیز کنید.

  • صفحه ازدواج و طلاق شناسنامه تون رو با خودکار آبی پیشاپیش پر کنید.

  • با موبایل دوستتون به خونه شون زنگ بزنید و بگید از بخش حوادث بیمارستان مزاحم میشید و این موبایل توی جیب جانباخته بوده.

  • از انتظامات پارک بپرسید این همه میگفتن تو پارکها کلی مواد فروش داره پس کوشن ؟

  • به جای قناری مرغ و خروس تو قفس بذارید و از سقف اتاق آویزون کنید.

  • هر جا زنبورگاوی دیدید با دست بگیرید و اینقدر فشارش بدبد تا شیرش دوشیده بشه.

  • در یک شب شعر شرکت کنید و شعر تبلیغ مای بیبی رو با احساس بخونید.

  • مسئولیت یک عملیات تروریستی رو به عهده بگیرید.

  • وسط ظهر در ماه رمضان برید جلوی دادگستری یه سفره مفصل پهن کنید و شروع کنید به خوردن.

  • برای اینکه بدونید لذت تولد دوباره چقدره معتاد بشید و بعد از چند ماه ترک کنید.

  • به نوزاد دوماهه تون کباب بره بدید تا یه کم جون بگیره .

  • روز تولد همسرتون گلاب رو داخل شیشه عطر بریزید و به عنوان یک عطر فرانسوی گرانقیمت به او هدیه بدید.

  • خلعت آخرت رو بعد از خرید پرو کنید.

  • سر کلاس توی یقه ی همکلاسیتون کرم خاکی خیس بندازید.

  • به منظور صرفه جویی پوشکهای بجه تون رو بعد از تعویض بذارید تو آفتاب خشک بشه و بعد به عنوان دستمال سفره استفاده کنید.

دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, :: 20:50 ::  نويسنده : romina

غضنفر ساعت سه نصفِ شب زنگ میزنه صدا و سیما، میگه:

ببخشید آقا به نظرِ شما الان مسئول مملکت خوابه؟

یارو میگه: نمیدونم ولی احتمالاً باید خواب باشن.

غضنفر میگه: معذرت میخوام؛ ولی آقای رئیس جمهور چی، ایشون هم خوابه؟

یارو میگه: نمیدونم ولی یحتمل ایشون هم خواب باشن.

غضنفر میگه: ببخشید ولی آقای وزیر چی؟

یارو میگه: احتمالاً ایشون هم خواب هستن، چطور؟

غضنفر میگه: پس دمت گرم حالا که همه اینا خوابن یه شو هندی بذار حال کنیم!

دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, :: 20:44 ::  نويسنده : romina

یکی بود یکی نبود

 

غیر از خدا هیچ کس نبود

(دقت کنید،هیچ کس نبود)

در آبادی کوچکی مردمی زندگی می کردند…:|

حالا می فهمم،

ما با قصه خواب نمی رفتیم.

همون اول هنگ می کردیم

یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 14:43 ::  نويسنده : romina

 

تکنیک چینی "جین جی دو"

اگر نتوانید با چشمان بسته بیش از 10 ثانیه روی یک پا بایستید، اندام های داخلی شما باهم هماهنگی ندارند و بدن شما به سمت پیری است.انجام روزانه این تمرین - روزی یک دقیقه – توصیه شده است. گفته شده که ایمنی بدن بالا می رود، فشار و قند خون تنظیم می شود، بیماریهای شانه ها و ستون فقرات کاهش می یابد و از تحلیل قوای فکری جلوگیری می شود

لابد تصور می کنید کار ساده ای است! در این صورت بهتر است یک بار امتحان کنید

یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 14:30 ::  نويسنده : romina

یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 13:44 ::  نويسنده : romina





بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان این است که
نه سواد کافی برای حرف زدن داشته‌باشد
نه شعور لازم برای خاموش ماندن
(ژان دلابرویه)



 

برتولت برشت نویسنده معروف المانی ضد فاشیست


 

قاضی: اسم؟

برشت: شما خودتون می دونین

قاضی: می‌دونیم اما شما خودت باید بگی.

برشت: خب. من رو به خاطر برتولت برشت بودن محاکمه می‌کنین. دیگه چرا باید اسمم رو بگم؟

قاضی: با این حال باید اسمتون رو بگین. اسم؟

برشت: من که گفتم. برشت هستم.

قاضی: ازدواج کرده اید؟

برشت : بعله

قاضی: با چه کسی؟

برشت: با یک زن.

خنده حضار در دادگاه

قاضی: شما دادگاه رو مسخره می‌کنید؟

برشت: نه این طور نیست.

قاضی: پس چرا می‌گویید با یک زن ازدواج کرده‌اید؟

برشت: چون واقعا با یک زن ازدواج کرده‌ام!

قاضی: کسی را دیده‌اید با یک مرد ازدواج کند؟

برشت: بعله!

قاضی: چه کسی؟

برشت: همسر من. او با یک مرد ازدواج کرده است


 

" شاد بودن هنر است و شاد کردن هنری والاتر"

یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 13:39 ::  نويسنده : romina


فلسفه تخته نرد

هيچ ميدانيد تخته نرد چگونه و توسط چه کسي ابداع شد و چه فلسفه زيبا و عبرت آموزي در پس آن نهان است؟ تخته نرد توسط بزرگمهر ابداع شد و اما داستان پيدايشش:

در زمان پادشاهي انوشيروان خسرو پسر قباد، پادشاه هند «ديورسام بزرگ» براي سنجش خرد و دانايي ايرانيان و اثبات برتري خود شطرنجي را که مهره هاي آن از زمرد و ياقوت سرخ بود، به همراه هدايايي نفيس به دربار ايران فرستاد و «تخت ريتوس» دانا را نيز گماردهء انجام اين کار ساخت. او در نامه‌اي به پادشاه ايران نوشت: «از آنجا که شما شاهنشاه ما هستيد، دانايان شما نيز بايد از دانايان ما برتر باشند.. پس يا روش و شيوهء آنچه را که به نزد شما فرستاده‌ايم (شطرنج) بازگوييد و يا پس از اين ساو و باج براي ما بفرستيد». شاه ايران پس از خواندن نامه چهل روز زمان خواست و هيچ يک از دانايان در اين چند روز چاره و روش آن را نيافت، تا اينکه روز چهلم بزرگمهر كه جوانترين وزير انوشيروان بود به پا خاست و گفت: «اين شطرنج را چون ميدان جنگ ساخته‌اند كه دو طرف با مهره هاي خود با هم مي‌جنگند و هر كدام خرد و دورانديشي بيشتري داشته باشد، پيروز مي‌شود.» و رازهاي کامل بازي شطرنج و روش چيدن مهره ها را گفت. شاهنشاه سه بار بر او درود فرستاد و دوازده هزار سکه به او پاداش داد. پس از آن «تخت ريتوس» با بزرگمهر به بازي پرداخت. بزرگمهر سه بار بر تخت ريتوس پيروز شد. روز بعد بزرگمهر تخت ريتوس را به نزد خود خواند و وسيلهء بازي ديگري را نشان داد و گفت: اگر شما اين را پاسخ داديد ما باجگزار شما مي شويم و اگر نتوانستيد بايد باجگزار ما باشيد.» ديورسام چهل روز زمان خواست، اما هيچ يک از دانايان آن سرزمين نتوانستند «وين اردشير» را چاره گشايي کنند و به اين ترتيب شاه هندوستان پذيرفت كه باجگزار ايران باشد.
تخته نرد : کره زمين
30 مهره : نشان گر 30 شبانه روز يک ماه
24 خانه : نشانگر 24ساعت شبانه روز
4 قسمت زمين : 4 فصل سال
5 دست بازي: 5 وقت يک شبانه روز
2 رنگ سياه و سپيد : شب و روز
هر طرف زمين 12 خانه دارد : 12 ماه سال
زمين بازي : اسمان
تاس: ستاره بخت و اقبال
گردش تاس ها : گردش ايام
مهره ها: انسان ها
گردش مهره در زمين: حرکت انسان ها (زندگي )
برداشتن مهره در پايان هر بازي : مرگ انسان ها
اعداد تاس :
1 : يکتايي و خداپرستي
2 : اسمان و زمين
3 : پندار نيک ؛ گفتار نيک ، کردار نيک
4 : شمال ، جنوب، شرق، غرب
5: خورشيد ؛ ماه ، ستاره ، اتش ، رعد
6 : شش روز افرينش

 

یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 13:10 ::  نويسنده : romina

http://www.3faz.in/images/MOAMA.jpg

یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 13:1 ::  نويسنده : romina

http://www.3faz.in/images/boye-mahe-mehr.jpg

شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 13:6 ::  نويسنده : romina


ماهیمون هی می خواست یه چیزی بهم بگه . تا دهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه . دست کردم تو آکواریوم درش آوردم . شروع کرد از خوشالی بالا پایین پریدن . دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو . اینقده بالا پایین پرید خسه شد خوابیـــد . دیدم بهترین موقعه تا خوابه دوباره بندازمش تو آب. ولی الان چند ساعته بیدار نشده  یعنی فکرکنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب :|


این داستان رفتار بعضی از آدم هایی است که کنارمونند. دوستشون داریم و دوستمون دارند ولی ما رونمی فهمند و فقط تو دنیای خودشون دارند بهترین رفتار را با ما  می کنند.

 

<

 

سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 22:52 ::  نويسنده : romina

ترول فارسی ، ترول جدید ، ترول خنده دار ،

سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 22:43 ::  نويسنده : romina

عکس ترول فارسی خنده دار داداش غیرتی من

سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 22:42 ::  نويسنده : romina

عکس خنده دار قیافه ی دوستانتون وقتی که جعبه ی آدامس باز میکنین

سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 22:26 ::  نويسنده : romina

ترول جدید فارسی کادوی تولد 2012

سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 21:31 ::  نويسنده : romina

بسیجیه سوار تاکسی میشه ؛
به راننده میگه : این رادیو را خاموش کن ،
چون در مذهب ما شنیدن موسیقی حرام است...
بعد اضافه میکنه که :
درزمان پیغمبررادیو و موسیقی نبود، مخصوصا" موسیقی فرنگی که مال کفار است.
راننده رادیو را خاموش میکنه، تاکسی را متوقف میکنه و درب تاکسی را باز میکنه ...!
بسیجیه میپرسه : چرا ایستادی؟؟
راننده میگه : در زمان پیغمبر تاکسی نبود!!! شما بفرمایید پایین منـتظر شتر بشید
.. :))



 

سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 21:26 ::  نويسنده : romina

نقطه؟ چین

خوشه ؟ چین

پاور؟ چین

گل؟ چین

دست ؟ چین

مو؟ چین

عرق؟ چین

ته ؟ چین

دامن ؟ چین چین !

ببین چین تا کجای زندگیمون نفوذ کرده !

 

سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 20:59 ::  نويسنده : romina

قایقی خواهم ساخت, خواهم انداخت به آب .... !
قایقم سوراخ خواهد شد ... دست به شنا خواهم زد ... خسته خواهم شد ... کوسه مرا خواهد خورد ... !
خــــُــــ چه مرضی هست؟؟
بمونم تو خونه بهتر نیست سهراب...؟!

صرفا جهت خنده
زنده باد سهراب

یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:, :: 13:15 ::  نويسنده : romina


 

یکی از دیالوگ های خیلی زیبا بین فامیل دور و آقای مجری در برنامه نوروزی کلاه قرمزی

 آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟

 فامیل دور: واسه بهار .از در بسته دزد رد می‌شه ولی از در باز رد نمی‌شه. وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می‌کنه یکی هست که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر می‌کنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون ‌تو هست ُ می‌ره سراغ‌شون دیگه. در باز ُ کسی نمی‌زنه. ولی در بسته رو همه می‌زنند. خود شما به خاطر این‌که بدونی توی این پسته دربسته چیه، می‌شکنیدش. شکسته می‌شه اون در. دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه. یه سری از دل‌ها درشون بازه. می‌فهمی تو دلش چیه. ولی یه سری از دل‌ها هست که درش بسته ‌اس. این‌قدر بسته نگهش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه.

آقای مجری: در دل آدم چه‌جوری باز می‌شه؟


فامیل دور: در دل آدم با درد دله که باز می‌شه

سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:, :: 13:36 ::  نويسنده : romina

از گورخر پرسیدم
آیا توسیاه هستی با خط های سفید
یا که سفیدی با خط های سیاه؟
و گورخر از من پرسید
آیا تو خوبی با عادت های بد

با بدی با عادت های خوب؟
آیا آرامی اما بعضی وقتها شلوغ می کنی
یا شلوغی بعضی وقتها آرام می شوی؟
آیا شادی بعضی روزها غمگین می شوی
یا غمگینی بعضی روزها شاد؟
آیا مرتبی بعضی روزها نامرتب
یا نامرتبی بعضی روزها مرتب؟
و همچنان پرسید و پرسید و پرسید.
دیگر هیچ وقت
از گورخری درباره خط روی پوستش
نخواهم پرسید

سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:, :: 13:32 ::  نويسنده : romina

شاگرد زبان نفهم

 

 

استاد: وقتی بزرگ شوی چه میکنی ؟

شاگرد: عروسی

استاد: نخیر منظورم اینست که چكاره میشوی ؟

شاگرد: داماد

استاد: منظورم اینست وقتی بزرگ شوی چه میکنی ؟ 

شاگرد: زن ميگيرم

استاد: احمق ، وقتی بزرگ شوی برای پدر و مادرت چه میکنی ؟ 

شاگرد: عروس ميارم

استاد:  لعنتی ، پدر و مادرت در آینده از تو چی میخواهد ؟

شاگرد : نوه

شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 20:53 ::  نويسنده : romina

نشستیم با فک و فامیل اسم فامیل بازی میکنیم داییم میوه از ‘ی’ نوشته «یه کیلو خیار»!! هیچ جوریم زیر بار نمیره که قبول نیست!!

شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 12:49 ::  نويسنده : romina

چند شب پیش در میان مریض ها منشی ام وارد شد گفت یک آقایی که ماهی بزرگی در دست دارد آمده است و می خواهد شما را ملاقات کند.
یک مرد میانسال با یک لهجه شدید رشتی وارد شد و در حالی که یک ماهی حدودا ده کیلویی دریک کیسه نایلون بزرگ در دستش بود و شروع کرد به تشکر کردن که من عموی فلان کس هستم و شما جان او را نجات دادی و خلاصه این ماهی تحفه ناقابلی است و ...
هر چه فکر کردم "فلان کس" را به یاد نیاوردم ولی ماهی را گرفتم و از او تشکر کردم.
شب ماهی را به خانه بردم و زنم شروع به غرغر کرد که من ماهی پاک نمی کنم ! خودم تا نصف شب نشستم و ماهی را تمیز کردم و قطعه قطعه نموده و در فریزر گذاشتم.
فردا عصر وارد مطب که شدم دیدم همان مرد رشتی ایستاده است و بسیار مضطرب است.
تا مرا دید به طرفم دوید و گفت آقای دکتر دستم به دامنت...ماهی را پس بده...من باید این ماهی را به فلان دکتر بدهم اشتباهی به شما دادم...چرا شما به من نگفتی که آن دکتر نیستی و برادرزاده مرا نمی شناسی؟
من که در سالن و جلوی سایر بیماران یکه خورده بودم با دستپاچگی گفتم که ماهی ات الآن در فریزر خانه ماست.
او هم با ناراحتی گفت: پس پولش را بدهید تا برای دکترش یک ماهی دیگر بخرم.
و من با شرمساری هفتاد هزار تومان به او پرداختم.
چند روز بعد متوجه شدم که ماجرای مشابهی برای تعدادی از همکارانم رخ داده است و ظاهرا آن مرد رشتی یک وانت ماهی به اصفهان آورده و به پزشکان اصفهانی انداخته است!

جمعه 3 شهريور 1391برچسب:, :: 14:34 ::  نويسنده : romina
متولد کدوم ماهی؟!
ژانویه: بامزه‌ترین
فوریه: دیوونه‌ترین
مارس: جذاب‌ترین
آوریل: شیرین‌ترین
می: مهربون‌ترین
ژوئن: جدی‌ترین
جولای: زیباترین
آگوست: سکسی‌ترین
سپتامبر: رمانتيک‌ترین
اکتبر: کمال‌گرا
نوامبر: بهترین
دسامبر: عاشقان تمام‌عیار

درباره وبلاگ


why do we close our eyes when we pray,cry,kiss or dream?because the most beautiful things in life are not seen but felt only by heart
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 16
بازدید هفته : 126
بازدید ماه : 246
بازدید کل : 22300
تعداد مطالب : 306
تعداد نظرات : 110
تعداد آنلاین : 1


Doctor Who Tardis, Dalek, Doctor Cursors